مولانا جلال الدین رومی در جهان معاصر عرب
مولانا جلال الدین محمد بلخی (604-672هجری قمری) یکی از شاعران بزرگ فارسی زبان است که شخصیت او مرزهای ایران و زبان فارسی را درنوردیده است و به جمع چهره های جهانی پیوسته و آثار او به ویژه منثوی معنوی به
نویسنده: حجت رسولی
چکیده
مولانا جلال الدین محمد بلخی (604-672هجری قمری) یکی از شاعران بزرگ فارسی زبان است که شخصیت او مرزهای ایران و زبان فارسی را درنوردیده است و به جمع چهره های جهانی پیوسته و آثار او به ویژه منثوی معنوی به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی جهان شناخته شده است. درباره جایگاه مولانا در اروپا و آمریکا و ترجمه آثار او به زبانهای متعدد اروپا فراوان گفته و نوشته است. امّا، اینکه در کشورهای غیراروپایی و از جمله کشورهای عرب زبان یا جهان عرب چه شناختی از مولانا دارند و چه میزان برای معرفی این شاعر عارف تلاش شده است، مطالب کمتری در محافل علمی و ادبی منتشر شده است و به رغم برخی مطالب پراکنده به نظر می رسد که چنان که بایسته و شایسته است اقدامی صورت نگرفته است و بررسی آن ضرورت دارد. از این رو، این نوشته می کوشد جایگاه مولانا و آثار او را در جهان معاصر عرب بررسی کند و به این سوال پاسخ دهد که در جهان عرب چه تلاش هایی برای شناخت مولانا صورت گرفته است؟ هم چنین، مولاناپژوهان عرب زبان چه کسانی هستند و آثار مولانا توسط چه کسانی و به چه صورت و از چه زمانی به زبان عربی ترجمه شده است؟ برای رسیدن به مقصود و پاسخ به سؤال های فوق الذکر کوشیده ایم به شیوه ی جستجوی کتابخانه ای و مراجعه به مستندات مکتوب، با استفاده از کتاب ها و مجلاتی که به زبان فارسی و عربی درباره مولانا به چاپ رسیده و در اختیار است و هم چنین، برخی منابع خبری، اطلاعات و مطالب مورد نیاز را به دست آوریم و بر اساس روش تحقیق توصیفی و تاریخی، مستندات موجود را بررسی کنیم. به این ترتیب، با نگاهی تاریخی به مولوی پژوهی در جهان معاصر عرب از نخستین گام هایی که در این زمینه برداشته شده تا جدیدترین کارهایی که در سال های اخیر انجام پذیرفته، کوشیده ام که گزارش نسبتاً جامعی از این موضوع عرضه کنیم و در ضمن آن به ترجمه هایی که از آثار مولانا صورت گرفته و به ارزش و اهمیت هر یک از آن ها اشاره ای داشته باشیم.کلیدواژه ها: مولانا، جهان عرب، مثنوی.
ادبیات تحقیق
اگرچه درباره ی جایگاه مولانا در جهان و تأثیر شخصیت و آثار مولانا در سطح جهان و به ویژه مغرب زبان کتابهای متعددی منتشر شده است، درباره موضوع این مقاله که عبارت است از «مولانا در جهان معاصر عرب»، به رغم جستجوهایی که انجام شده کتاب مستقلی به دست نیامده و به نظر می رسد که اثر مستقلی در این زمینه در دست نباشد. البته، مقالات انگشت شماری به این موضوع اختصاص یافته و در مجلات عربی زبان منتشر شده است.ناچار برای بحث و بررسی در این زمینه عمدتاً باید به مطالب پراکنده در کتابهایی که درباره مولانا نوشته شده یا در مجلات در ضمن مقالاتی که درباره زبان و ادبیات فارسی در کشورهای عرب نگاشته شده یا کتاب هایی که در موضوعات کلی مانند زبان و فرهنگ ایران در کشورهای عربی چاپ شده و سرانجام مقدمه ترجمه هایی که از آثار مولانا انجام گرفته، اعتماد کرد.
در میان مجلاتی که به نشر زبان و فرهنگ ایران در کشورهای عربی اهتمام دارند. در درجه نخست باید از مجله ی الدراسات الادبیه نام برد که سال هاست مرکز زبان و ادبیات فارسی در الجامعه اللبنانیه (دانشگاه لبنان) آن را منتشر می کند. این مجله که سابقه آن به سال 1338 هجری شمسی باز می گردد، مقالاتی درباره مولانا منتشر کرده است و حق شماره ای از آن در سال 1382 هجری شمسی به جلال الدین محمد مولوی اختصاص یافته است. علاوه بر این، باید از مجله المنتدی که در کشور مصر به چاپ می رسید و مقالاتی را درباره مولانا منتشر می کرد، نام برد. شماره 21 مجله فکر و فن نیز در سال 1973 ویژه نامه ای را به مولانا اختصاص داد.
مقاله ای که به طور مستقل به موضوع مورد نظر پرداخته، مقاله ای است با نام «جلال الدین رومی آثار الدراسین العرب» از یوسف بکّار در ویژه نامه ی مجله الدراسات الادبیه به سال 1382 شمسی که فهرستی از ترجمه های آثار مولانا و آثار چاپ شده درباره مولانا به زبان عربی تا سال 2000 عرضه کرده است (بکار، 2003؛ 177). هم چنین، محمد السباعی نیز مقاله ای را با عنوان «جلال الدین الرومی بین ابن عربی و محمد اقبال و ترجماته و دراساته فی اللغه العربیه» به موضوع مورد نظر اختصاص داده است که در ویژه نامه یادشده به چاپ رسیده است (سباعی، 2003؛ 14).
محمد عبدالسلام کفافی در مقدمه ی جلد نخست کتاب ارزشمند مثنوی جلال الدین الرومی شاعر الصوفی الاکبر صفحاتی را به مولاناپژوهان اختصاص داده است و ترجمه های آثار مولانا به زبان عربی را بررسی کرده است که خود از منابع مهم این موضوع به شمار می آید. محمد محمدی که تلاش های وی برای معرفی ادب فارسی و فرهنگ ایرانی در جهان عرب برای اهل ادب شناخته شده است، در ضمن آثار خویش و کتب و مقالاتی که طی سال های متوالی در مجلات مختلف به چاپ رسانده است، به جایگاه مثنوی در جهان عرب و تلاش های اندیشمندان عرب در این زمینه اشاره کرده است، از جمله در کتاب الادب الفارسی فی اهم ادواره و اشهر اعلامه که در سال 1967 در دانشگاه لبنان به چاپ رسید. وحید بهمردی، استاد ادبیات عربی در دانشگاه آمریکایی بیروت، نیز در حاشیه ی مقاله ای با عنوان «جلال الدین رومی فی غزله العربی» به اختصار و به طور ناقص به برخی از کتب و مقالات که در محافل عربی زبان در معرفی جلال الدین رومی منتشر شده، اشاره کرده است (بهمردی، 2003: 40). طلعت ابوفرحه در مقاله ای با عنوان «اضواء علی الدراسات الفارسیه فی مصر» که در کتابی با عنوان: جوانب من الصلات الثقافیه بین مصر و ایران، منتشر کرده است، نیز به برخی از آثاری چاپ شده درباره ی مولانا در مصر، اشاره کرده است.
علاوه بر منابع یاد شده اطلاعاتی که در سایت های مختلف آمده و اخباری که از نشست ها و همایش های ادبی درباره ی مولانا در این سایت ها منتشر شده از منابع این نوشته محسوب می شوند.
مولانا در جهان معاصر عرب
شناخت جهان معاصر عرب از مولانا به تبع جنبشی بود که در قرن گذشته در زمینه زبان و ادب فارسی در کشورهای عربی پدید آمد و البته، طلایه دار این جنبش مصریان بودند. پس از متحول شدن نظام آموزشی کشورهای عربی و شکل گیری دانشگاه ها گرایش به شرق شناسی و آموختن زبان های شرقی در حوزه تمدن اسلامی مطرح شد و ضرورت آشنایی با فرهنگ و ادب ایرانی و به تبع آن یادگیری زبان فارسی احساس شد. در نتیجه، از سویی تعدادی از علاقه مندان برای یادگیری زبان فارسی راهی کشورهای غیر عربی و از جمله ایران شدند و از سوی دیگر، کرسی های زبان و ادب فارسی در دانشگاه های کشورهای عربی و به ویژه کشور مصر، تأسیس شد. ثمره ی این جریان ظهور نسلی از علما و ادبای عرب بود که مجدانه به معرفی فرهنگ و ادب ایرانی و ترجمه آثار مهم علمی و ادبی فارسی پرداختند، که از جمله این آثار ترجمه شده دیوان های شعر فارسی بود. در این میان، تعدادی از دانشمندان عرب در اثر آشنایی با مولانا و آثار وی به خصوص مثنوی معنوی، به معرفی او به جامعه عرب و ترجمه بخشی از مثنوی یا همه آن همت گماشتند.شناخت گسترده ی جهان عرب از مولانا در حقیقت حاصل چنین گرایشی بود که عمدتاً در نیمه ی دوم قرن بیستم تحقق یافت. تلاش نویسندگان عرب زبان برای معرفی فرهنگ و ادب ایرانی و ترجمه آثار مهم فارسی به ویژه دیوان های شعر فارسی کار دشوار و طاقت فرسایی بود؛ زیرا آنان ناچار باید زبان فارسی را به خوبی می آموختند و سپس با اندیشه های ایرانی به خصوص اندیشه های عرفانی و افکار صوفیانه آشنا می شدند تا دقایق و ظرایف ادب فارسی را که بخش عمده آن ادب عرفانی بود دریابند. نویسندگان عرب عمدتاً در مقدمه آثار خود و ترجمه هایی که از دیوان های شعر فارسی منتشر کرده اند به دشواری این کار و رنجی که بر خود هموار کرده اند، اشاره می کنند. یوسف بکّار، در کتاب نحن و تراث فارس که در سال 2000 در دمشق، منتشر شد، به تفصیل به این جریان علمی پرداخته است و شواهدی از اعتراف نویسندگان عرب را در خصوص دشواری کار ترجمه آثار فارسی به عربی آورده است (بکّار، 2000).
پیشینه ی شناخت جهان غرب و جهان عرب از مولانا
سابقه ی آشنایی مغرب زمین با مولانا به حدود دو قرن پیش برمی گردد. گفته می شود نخستین بار فعالیت های طرفداران مولانا از فرقه های صوفیه توجه جهان گردان اروپایی را به خود جلب کرده است و از جمله کسانی که مولانا را به غربیان معرفی کردند، سفیران دولت های اروپایی در دربار عثمانی بوده اند (حسون، 1994، شماره 78). در هر حال، ژوزف فون همر پورگستال فرانسوی (1859-1774 میلادی) و فردریک روکرت (1866-1788 میلادی) و گوته آلمانی از نخستین کسانی هستند که مولانا را در اروپا معرفی کردند (شیمل، 1381: 496). از این رو، باید اذعان کرد که در دوره ی معاصر اروپاییان زودتر از عرب ها با مولوی آشنا شدند. ولی داوری درباره ی اینکه جهان غرب زودتر با آثار مولانا و به ویژه مثنوی معنوی آشنا شد یا جهان عرب کمی دشوار است.اگرچه نخستین بار، در سال 1872 میلادی، یوسف بن احمد مثنوی مولوی را به زبان عربی ترجمه و در اختیار اندیشمندان عرب زبان و علاقه مندان به فرهنگ و ادب ایرانی در جهان عرب قرار داد، عده ای آغاز آشنایی گسترده جهان عرب با مثنوی را نتیجه تحقیقات دانشمند پرتلاش عرب، عبدالوهاب عزام (متوفی 1959 میلادی) می دانند. زیرا از آن زمان بود که اقدامات مربوط به آموزش زبان فارسی و تلاش عرب زبانان، به ویژه در کشور مصر، برای آشنایی با فرهنگ و ادب ایران و انتشار آن در کشورهای عربی فعالانه و در سطح گسترده ای دنبال شد. لذا، بسیاری از محقّقان و اندیشمندان عرب در آشنایی با فرهنگ و ادب ایران خود را مدیون عبدالوهاب عزام می دانند.
از سویی، اگر آغاز آشنایی عمیق جهان غرب با مثنوی را ثمره ی تلاش های دانشمند سخت کوش، نیکلسون (1868-1945 میلادی) بدانیم که در سال 1925 دفتر اول و دوم منثوی را تصحیح و منتشر کرد، در این صورت باید اعتراف کنیم که جهان غرب زودتر از جهان عرب با مثنوی آشنا شد. اما، اگر آشنایی جهان عرب با مثنوی را در اثر ترجمه و شرح المنهج القوی لطلاب الشریف المثنوی از یوسف بن احمد، در سال 1872 میلادی، بدانیم جهان عرب در آشنایی با مثنوی گوی سبقت را از غربیان ربوده است. زیرا حتی ترجمه ی گزیده ای از غزلیات دیوان شمس تبریزی نیز که نخستین بار نیکلسون در سال 1898 در اروپا منتشر کرد، تاریخ آن پس از انتشار المنهج القوی به زبان عربی است. اما، عامل دیگری که باز این نتیجه را تحت تأثیر قرار می دهد و داوری را دشوار می کند، این است که نخستین ترجمه ی مثنوی در جهان غرب را نیز نیکلسون انجام نداده است، بلکه نخستین بار شخصی به نام ژاک دو والنبورگ (1806-1763 میلادی) ترجمه مثنوی را در سال 1792 آغاز کرده است. نیکلسون خود در مقدمه دفتر اول ضمن آوردن داستان زندگی دو والنبورگ به تصحیح و ترجمه وی از مثنوی به زبان فراسنوی تصریح می کند و می افزاید که این ترجمه در سال 1799 در اثر آتش سوزی از بین رفته و هرگز منتشر نشده است. حال اگر کار دو والنبورگ را نقطه آغاز مولوی پژوهی در غرب قرار دهیم، معادله به کلی دگرگون می شود. زیرا وی حدود هشتاد سال زودتر از انتشار اثر یوسف بن احمد کار خود را آغاز کرده است. اما، انتشار مثنوی در آمریکا و آشنایی آمریکائیان با مولانا خود داستان دیگری دارد که در جای دیگر به آن اشاره خواهد شد.
مولاناپژوهان در جهان معاصر عرب
اگرچه نهضت ترجمه ی گسترده ی آثار ادبی ایران به زبان عربی در نیمه ی دوم قرن بیستم به وقوع پیوست، این بدان معنا نیست که پیش از آن عرب زبانان با ادبیات فارسی بیگانه بوده اند، زیرا سابقه ی ترجمه ی آثار ادبی ایران به زبان عربی، البته در سطحی محدود، به قرن نوزدهم میلادی بازمی گردد. از جمله آثار فارسی که در نیمه دوم قرن نوزدهم به زبان عربی ترجمه و شرح شد همانا منثوی معنوی بود که یوسف بن احمد، با عنوان المنهج القوی لطلاب الشریف المنثوی در سال 1872 میلادی/1289 قمری منتشر کرد.یوسف بن احمد القونوی المولوی
محققان اتفاق نظر دارند که نخستین ترجمه و شرح منثوی به زبان عربی در دوره نه چندان دور از زمان معاصر کتاب المنهج القوی لطلاب الشریف المثنوی است. از این رو، یوسف بن احمد متوفی (1877م/1232ق) را باید نخستین مولوی پژوه جهان عرب دانست که از طریق شرح مثنوی و انتشار آن به زبان عربی جهان عرب را با مولوی آشنا کرد. جالب اینکه برخی از صاحب نظران شرح و ترجمه ی یوسف بن احمد را یکی از بهترین شروح مثنوی برشمرده اند (عبدالعزیز، 1958: 148). یوسف بن احمد همه ی شش دفتر مثنوی را به زبان عربی ترجمه و شرح کرد.پس از انتشار المنهج القوی لطلاب الشریف المثنوی، در نیمه دوم قرن نوزدهم تا اواخر نیمه اول قرن بیستم اثر جالب توجهی از مولوی پژوهی در جهان عرب پدید نیامد تا اینکه مرحله نوینی از پژوهش های مربوط به فرهنگ و ادبیات ایران در کشورهای عربی و به ویژه مصر آغاز شد. طلایه دار این دوره کسی نبود مگر شخصیت برجسته و بی نظیر ادبی در جهان عرب، عبدالوهاب عزام (1894-1959 میلادی).
عبدالوهاب عزام
عبدالوهاب عزام که از شیفتگان زبان و ادبیات فارسی بود، نخست در دهه ی چهل قرن بیستم با انتشار مقالاتی در مجلات عربی به معرفی مولانا پرداخت. بخشی از این مقالات درباره افکار و اندیشه های مولانا بود و بخشی نیز به ترجمه ی گزیده هایی از آثار وی اختصاص داشت. وی بعدها بخش هایی از مثنوی را به عربی ترجمه و با عنوان فصول من المثنوی منتشر کرد و مقالات سابق الذکر را مقدمه آن قرار داد (بکّار، 1382: 178).تحقیقات عزام با توجه به جایگاه علمی او در محافل ادبی عربی الهام بخش بسیاری از شاگردان او و علاقه مندان به مولانا شد. لذا، بسیاری از مولاناپژوهان در این باره خود را وام دار عبدالوهاب عزام می دانند. (طلعت، 1975: 204).
عبدالعزیز صاحب الجواهر
اگرچه عمده ی مولاناپژوهان عرب به کشور مصر تعلق دارند، پس از عبدالوهاب عزام ارزشمندترین کار درباره مولانا که به زبان عربی انجام گرفت به نام عراق یا شاید بتوان گفت ایران ثبت شد. زیرا عبدالعزیز صاحب الجواهر یا جواهری از نوادگان شیخ محمدحسن صاحب الجواهر و برادر محمدمهدی جواهری، ملک الشعرای عراق، که در نجف اشرف متولد شد، به ایران آمد و پس از مدتی به ترجمه ی منظوم مثنوی و شرح توضیح آن اقدام کرد. صاحب الجواهر که از همان دوران جوانی شیفته ی آثار مولانا بود پس از رحلت به ایران و اقامت در کرمانشاه کل مثنوی را به نظم عربی درآورد و شرح و توضیحاتی بر آن افزود. وی اثر خود را جواهر آلاثار فی ترجمه مثنوی مولانا خداوندگار محمد جلال الدین البلخی الرومی نامید. انتشارات دانشگاه تهران این اثر را در سال 1958 میلادی به چاپ رساند (بدوی، 1978: 189).کار عبدالعزیز صاحب الجواهر از این نظر که ترجمه ی منظوم کل مثنوی بود کاری بس ارزشمند و دشوار بود و اتفاقاً نقطه ضعف آن نیز از همین ناحیه بود. زیرا به هر حال ترجمه ی منظوم دشواری ها و محدودیت های خاص خود را دارد که به ناچار تا حدی معنا و مضمون فدای لفظ می شود و چه بسا گاهی در رساندن مقصود شاعر حق مطلب ادا نگردد. ولی به هر حال کار عبدالعزیز صاحب الجواهر در محافل ادبی عرفانی جهان عرب و از جمله مصر تأثیرگذار بود. در صفحه ی آخر دفتر دوم اطلاعیه ای در خصوص استقبال محافل صوفیانه کشور مصر از ترجمه عبدالعزیز جواهری به چاپ رسیده است (عبدالعزیز، 1958، دفتر دوم).
از شواهد چنین برمی آید که کار جواهری در محافل علمی و ادبی در مقایسه با سایر مولوی پژوهان مشهور چنان که باید و شاید در محافل علمی و ادبی جهان عرب تأثیر نگذاشته است. شاید انتشار اثر جواهری در ایران و معرفی نشدن آن در کشورهای عربی در این امر بی تأثیر نبوده است.
محمد عبدالسلام کفافی
پس از عبدالوهاب عزام، محمد عبدالسلام کفافی (متوفی 1972 میلادی)، استاد دانشگاه قاهره به حق یکی از بزرگترین مولاناپژوهان جهان عرب به شمار می آید.کفافی که خود از طریق استادش، عبدالوهاب عزام با مولانا آشنا شد، کار عزام را در ترجمه و شرح مثنوی دنبال کرد و کتاب ارزشمند مثنوی جلال الدین رومی شاعر اصوفیه الاکبر، را در دو مجلد منتشر کرد که ترجمه و شرح مثنوی است (1966 و 1967) و در مقدمه ی هر یک از این دو اثر حاوی مباحث ارزشمندی درباره ی پژوهش هایی که در این باره صورت گرفته و زندگی و شعر مولانا است.
علاوه بر این، کتاب دیگری به نام جلال الدین رومی فی حیاته و شعره را نوشت که در مقدمه ی آن به معرفی مولانا و زندگی وی پرداخت و سپس منتخباتی از حکمت ها و حکایت های مثنوی و ابیاتی از دیوان شمس تبریزی و سایر اشعار و آثار نثری شاعر را در این کتاب گرد آورده و به شرح آن پرداخت (بکّار، 2003: 179). تحقیقات و آثار کفافی نقش مؤثری در معرفی مولانا و آثار وی به جهان عرب ایفا کرد.
کفافی، در مقدمه ی مثنوی جلال الدین، رومی شاعر الصوفیه الاکبر، علاوه بر بحث های عالمانه ای که درباره ی زندگی مولانا و آثار و شعر و موضوعات شعر او آورده، گزارشی نیز از شرح ها و ترجمه های مثنوی به زبان عربی و به زبان های مختلف جهان عرضه کرده است که به لطف آشنایی با زبان فارسی توانست از منابع مختلف فارسی و عربی و منابع لاتین نیز بهره بگیرد (کفافی، 1933، مقدمه).
ابراهیم دسوقی شتا
آخرین حلقه از زنجیره ی مولوی پژوهانی که در نیمه ی دوم قرن بیستم در جهان عرب درخشیدند و با تحقیقات دامنه دار خود آثار گرانبهایی را در حوزه ی فرهنگ و ادب فارسی به جامعه ی عرب زبان عرضه داشتند، همانا ابراهیم دسوقی شتا است. وی که شاگرد عبدالسلام کفافی بود، در ضمن آثار متعددی که در زمینه فرهنگ و زبان فارسی از خود بر جای گذاشت تحقیقات گسترده ای درباره مولانا انجام داد و به ترجمه مثنوی معنوی همت گماشت.نتیجه ی تلاش های طاقت فرسای دسوقی شتا علاوه بر تألیفات متعدد در زمینه فرهنگ و ادب ایران ترجمه ی کامل مثنوی بود که در شش مجلد در سال 1988 در قاهره منتشر شد. علاوه بر این، دسوقی شتا گزیده ای از غزلیات دیوان شمس تبریزی را به نام مختارات من دیوان شمس الدین التبریزی ترجمه کرد که نخستین بار در سال 2000 منتشر شد.
در میان ادیبان و اندیشمندان عرب که پژوهش درباره ی زبان های شرقی و از جمله زبان فارسی را در سرلوحه ی اهداف خویش قرار دادند و در نیمه ی دوم قرن بیستم جنبشی عظیم و جریان فعّالی و پویا در حوزه ی زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایران در کشورهای عربی و به ویژه مصر توانستند به راه بیندازند، نام عبدالوهاب عزام و محمد عبدالسلام کفافی و ابراهیم دسوقی شتا می درخشد و اینان از ارکان نهضت ادبی شناخت و معرفی زبان و ادب فارسی در جهان عرب در قرن بیستم و اتفاقاً هر سه نفر از مولوی پژوهان این دوره به حساب می آیند. در حقیقت کار مولوی پژوهی عبدالوهاب عزام را که به شیوه ای علمی در مجامع دانشگاهی مصر آغاز شد، عبدالسلام کفافی دنبال کرد، با ترجمه ی کامل مثنوی و گزیده ی دیوان شمس تبریزی از ابراهیم دسوقی شتا تکمیل شد و از آن پس همه ی کسانی که درباره ی مولانا به پژوهش پرداخته اند به نوعی خود را مدیون تلاش های خستگی ناپذیر دانشمندان گذشته می دانند و خوشه چین خرمن دانش آنان به شمار می آیند.
نسل جدید مولوی پژوهان
به جز یوسف بن احمد که از مولوی پژوهان متقدّم عرب به شمار می آید، اگر عبدالوهاب عزام و عبدالسلام کفافی و دسوقی شتا را نسل گذشته در نیمه ی دوم قرن بیستم بدانیم، پس از دسوقی شتا نوبت به نسل سوم مولوی پژوهان در جهان عرب می رسد. در میان این نسل، عیسی علی عاکوب (متولد 1950 میلادی) برجستگی ویژه ای دارد و به حق باید وی را سرآمد مولوی پژوهان عصر حاضر دانست. برخلاف نسل دوم که جملگی از مصر برخاستند مگر عبدالعزیز صاحب الجواهر که از عراق بود، عیسی علی عاکوب نام کشور سوریه را در لیست کشورهایی که مولوی پژوهی در آن ها جریان دارد ثبت کرده است. عیسی علی عاکوب با زبان فارسی آشناست و البته، در کارهای وی جنبه ی ترجمه به تحقیق و تألیف غلبه دارد و عمده ی کارهای او ترجمه ی آثار مولاناست.نخستین کار جدی عاکوب درباره ی مولانا الشمس المنتصره است که در سال 2000 منتشر شد. این اثر، ترجمه ی کتابی از آنی ماری شیمل (Anne Marie schimmel)، مستشرق آلمانی است به نام Triumphal sun که گویا مترجم از متن انگلیسی و هم چنین ترجمه ی فارسی آن به شکوه شمس از حسن لاهوتی استفاده کرده است (شیمل، 2001: 16). این اثر که ترجمه ی عربی آن بالغ بر هشتصد صفحه است، در فصل نخست، به تصویرگری در شعر مولانا و صور مجازی مختلف شعری او پرداخته و سپس الهیات را از دیدگاه مولانا بررسی کرده است. به علاوه، کتاب شامل مقدمه ای درباره زندگی مولانا و بحثی در خصوص تأثیر مولانا در جهان است.
البته، عاکوب، پیشتر در سال 1998، یدالشعر، خمسه شعراء متصوفه من فارس را به فارسی برگردانده بود. این کتاب شامل مقالاتی درباره ی پنج شاعر بزرگ صوفی مسلک ایرانی یعنی: سنایی، عطار، سعدی، حافظ و مولاناست، که طبعاً بخشی از آن به بحث درباره ی مولانا اختصاص دارد، ولی شهرت عاکوب در مولاناپژوهی از ترجمه ی کتاب آن ماری شیمل آغاز شد و با ترجمه ی سایر آثار مولانا استمرار یافت.
عاکوب در سال 2002 برای نخستین بار فیه ما فیه را به عربی ترجمه کرد. وی در ترجمه فیه ما فیه در بعضی از موارد از ترجمه انگلیسی آن با عنوان Discourses of Rumi اثر آربری استفاده کرده. مترجم، مقدمه کتاب را به معرفی مولانا و آثار وی اختصاص داده است (عاکوب، 2002، مقدمه ترجمه ی فیه ما فیه).
ترجمه ی مجالس سبعه مولانا از دیگر آثار عاکوب است که در سال 2004 میلادی در 160 صفحه انجام گرفته است و سرانجام عاکوب با ترجمه ی رباعیات مولانا در سال 2004 نام خویش را در ردیف شخصیت های ادبی علاقمند به فرهنگ و ادب ایران و شیفته ی اندیشه های مولانا و به عنوان مولوی پژوهشی پرتلاش و خستگی ناپذیر به ثبت رسانید و در سال 2004 نامزد دریافت کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. وی پیشتر نیز در سال 1380 موفق به دریافت جایزه ی برترین کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده بود. عاکوب، در کتاب اخیر، 1983 رباعی مولانا را در 530 صفحه به زبان عربی ترجمه و منتشر کرد (خبرگزاری کار ایران، 1384/11/12).
اثر دیگر عاکوب کتابی است با عنوان جلال الدین رومی و الصوفیه که در واقع ترجمه ی کتاب Rumi and sufism از خانم ایفادی فیترای مستشرق فرانسوی است. عاکوب علاوه بر ترجمه ی آثار مولانا مقالاتی نیز در این زمینه نوشته است. از جمله «شکوی الشکوی»، «تأملات فی قصیده "شکوی النای"»(ابحاث ندوه...، 1999 به نقل از بکّار، 2003: 181).
علاوه بر کسانی که سال ها از عمر گران قدر خود را به پژوهش درباره مولوی اختصاص داده اند و آثار متعددی درباره ی مثنوی از خود بر جای گذاشته اند یا حداقل یک اثر مهم و جالب توجه به صورت تألیف یا ترجمه درباره ی مولانا به زبان عربی به جهان عرب عرضه داشته اند اندیشمندان و ادیبانی هستند که در اثر آشنایی با زبان فارسی از روی علاقه مندی به فرهنگ و ادبیات ایران یا شیفتگی به مولانا کوشیده اند به نحوی دیدگاه ها یا احساسات خود را در برابر شخصیت بی نظیر مولانا به قلم آورند و به هر یک به جنبه ای از شخصیت مولانا پرداخته اند یا گزیده ای از آثار او را به زبان عربی برگردانده اند و در قالب مقاله در مجلات منتشر کنند یا به صورت کتاب به چاپ رساندند. در میان اینان برخی آثار مهمتری را نگاشته اند و جایگاه بالاتری را به خود اختصاص داده اند، مانند مصطفی غالب که درباره ی بخش چهارم از اعلام الخمس العشر الاسلامی با عنوان جلال الدین رومی تحقیق کرده است. این اثر در سال 1982 منتشر شده است. سید محمد جمال هاشمی نیز حکایات و عبر من المثنوی را به شعر ترجمه کرده که آن را موسسه دارالحق بیروت در سال 1995 منتشر کرده است. و دیگری السّباعی محمد السباعی است که کتاب جلال الدین رومی و کتاب فیه ما فیه را منتشر کرده است و هم چنین افرادی که نوعاً مقالاتی را درباره ی مولانا منتشر کرده اند.
سرانجام از جمله جدیدترین آثاری که به زبان عربی درباره ی مولانا نوشته شده ذخائر الاقوال فی مولانا جلال است که خانم ندی علی حسون آن را نوشته و در دمشق منتشر کرده است. از همین نویسنده مقاله ای با عنوان «الانسان المثالی فی مثنوی مولانا» در سال 1382 در مجله الدراسات الادبیه به چاپ رسیده است (علی حسون، 2003، شماره 41-42).
نتیجه
اگرچه در دوره ی معاصر، اروپائیان زودتر از عرب ها با مولانا آشنا شدند و از سوی شرق شناسان اروپایی تلاش های فراوانی برای شناخت مولانا و معرفی آثار وی به جهانیان انجام پذیرفت و آثار ارزشمندی در این زمینه در مغرب زمین به چاپ رسید که عرب زبانان در این زمینه پس از غربیان قرار می گیرند، جهان عرب نیز چندان با مولانا آشنا نبوده است و از جانب عرب زبان ها نیز تلاش های فراوانی در شناخت و معرفی مولانا به منصه ظهور رسیده است. محقّقان عرب هر یک اقدامات ارزنده ای در معرفی مولانا و آثار وی به دنیای عرب انجام داده اند که ثمره ی آن انتشار کتاب ها و مقالات متعدد به زبان عربی است. هرچند نخستین اقدام برای معرفی مولانا در جهان عرب را باید ترجمه و شرح مثنوی از یوسف بن احمد در سال 1872 میلادی با عنوان المنهج القوی لطلاب الشریف المثنوی دانست، آشنایی گسترده و جدی جهان عرب با آثار مولانا در نیمه ی اول قرن بیستم در اثر نوشته های اندیشمند و ادیب عرب زبان عبدالوهاب عزام بود و پس از آن بسیاری از اهل ادب و علاقه مندان به فرهنگ ایرانی به مولاناپژوهی و ترجمه ی آثار مولانا پرداختند. از مشهورترین مولاناپژوهان در جهان عرب باید علاوه بر عبدالوهاب عزام از محمد عبدالسلام کفافی، ابراهیم دسوقی شتا و عیسی علی عاکوب نام برد. علاوه بر این ها عده زیادی از عرب زبان ها به تحقیق درباره ی مولانا پرداخته اند که ثمره ی آن ترجمه های متعددی از آثار مولانا و انتشار کتاب ها و مقالات چشمگیری درباره ی شخصیت و آثار مولانا به زبان عربی است.1. اللک، ویکتور، «ظاهره مولانا خمیره التغییر الانسانی»، مجله الدراسات الادبیه، بیروت، شماره های 4 و 2، 2003.
2. بدوی، امین عبدالمجید، «الشاعر الکبیر عبدالعزیز صاحب الجواهر من اعلام الثقافئین الفارسیه و العربیه»، مجله المنتدی قاهره، 1978، شماره 2.
3. بکّار، یوسف، «الجهود العربیه فی تراث فارس»، نحن و تراث فارس، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران دمشق، 2000.
4. ــــــــــ ، «جلال الدین الرومی فی آثار الدارسین العرب»، مجله الدراسات الادبیه، بیروت، شماره پیاپی، 41-42، 2003.
5. بهمردی، وحید، «جلال الدین الرومی فی غزله العربی»، مجله الدراسات الادبیه، بیروت، شماره پیاپی 41-42، 2003.
6. خبرگزاری کار ایران، 1384/11/12.
7. السباعی، محمد، «جلال الدین رومی بین ابن عربی و محمد اقبال و ترجماته و دراساته فی اللغه العربی»، مجله الدراسات الادبیه، بیروت، شماره پیاپی 41-42، 2003.
8. شیمل، آن ماری، ابعاد عرفانی اسلام، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1381.
9. ــــــــــ ، الشمس المنتصره، ترجمه علی عاکوب، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1379/2001.
10. صاحب الجواهر، عبدالعزیز، جواهرالآثار فی ترجمه مثنوی خداوندگار، الدفتر الاول و الدفتر الدوم، 1958.
11. طلعت، ابوفرحه، «اصفواء علی الدراسات الفارسیه فی مصر»، چاپ شده در جوائب من الصلات الثقافیه بین مصر و ایران، درالثقافه للطباعه و النشر، القاهر، 1975..
12. عاکوب، علی مقدمه بر فیه ما فیه اثر جلال الدین رومی، ترجمه علی عاکوب، دارالفکر، چاپ 2002.
13. علی حسون، ندی، «جلال الدین رومی»، الآداب الاجنبیه، دمشق، شماره 78، 1994.
14. ــــــــــ ، «الانسان المثالی فی مثنوی مولانا»، مجله الدراسات الادبیه، بیروت، شماره پیاپی 41-42، 2003.
15. کفافی، محمد عبدالسلام، مثنوی جلال الدین رومی شاعر الصوفیه الاکبر، جلد اول، مقدمه، 1966.
منبع مقاله: نشریه ی تخصصی مولاناپژوهی، سال اول، شماره ی چهارم، زمستان 1389
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}